سفارش تبلیغ
صبا ویژن

GOOD LUCK
نویسنده :  نیلوفر

امروز می خوام بک  داستان برایتان تعریف کنم .داستانی که شاید فکر کنید واقعی نیست ولی حقیقت دارد داستانی که در مورد یک دختری که مادرش را از دست داده

این داستان را از زبان ان دخترک بیچاره می گوبم: 

در کنار دریا نشسته و زانویم را در بغل گرفته و به بی کران دور اسمان جایی که خورشید درخشان و تابان می رود تا با غروب زیبایش بایان یک روز دیگر را به سر انجام برساند . من یک دختر ایرانیم دختر ایرانی که تا  یه امروز یک دانش اموز کوشا وبر توان با یک دنیا ارزوی دست نیافتنی به اینده نگریسته است اما حال حال دختری هستم که با دلی شگسته وغمگین چشم به غروب خورشید دوخته ام تا شاید روزی رسد که شاهد غروب این دنیای بر رمز وراز و بی رحم خود نیز باشم دنیایی که یودن یا نبودن ما بر رویش هیچ تاثیری نداشته وندارد . هیچگاه تصویر ان خیابانشلوغ واسمان ابزیش را از یاد نخواهم برد.

روزی که برای خرید رفته بودم که ناگهان صدای ترمز ماشینی مرا به خود اورد و ناگهان احساس کردم که نغمه یترانه ی مادری ام برایم خاموش شده و مادرم ماه تابان زندگی ام از کنارم بر کشید و دشت سر سبز زندگی از ان بس برایم تبدیل به زمستانی سرد و اندوهناک شد از جای خود ارام بر می خیزم ودسته گلی زیبا می چینم و به کنار مزارش میروم واز ته دل ارزو می کنم جایگاهش از این بس در بهشت خرم باشد                

این تنها غم زندگی ان دخترک است ولی حال به شما میگویم که سر نوشت من چیزی جز این نبود                          تمام


شنبه 88/1/15 ساعت 6:28 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غم دوری مادر
فهرست
2069 :کل بازدیدها
0 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز
درباره خودم
GOOD LUCK
نیلوفر
سلام من نیلوفر مدیر این وبلاگ هستم امیدوارم با حمایت شما دوستان عزیز بتوانم این وبلاگ را مدیریت کنم پست الکترونیک من d.a.darya2000.gmail.com
لوگوی خودم
GOOD LUCK
لوگوی دوستان
اشتراک
 
طراح قالب